تأثیر اومانیسم بر نظام آموزش و پرورش
|
در مجموعه مطالب سیر تحول آموزش و پرورش در تاریخ بارها به اصطلاح اومانیسم برخورد میکنیم. هدف از بیان این اصطلاح، کاربرد آن در رویکرد اتخاذ شده از جانب متولیان تعلیم تربیت است. اگر بخواهیم برای درک بهتر رویکرد تعریفی ساده ارائه دهیم باید بگوییم هر نظام آموزش و پرورش در جهت رسیدن به اهداف خود ارزشهایی را بر میگزیند و متولیان نظام آموزش و پرورش بواسطهی اتخاذ رویکرد مناسب، این ارزشها را به اهداف مد نظر میرسانند.
اومانیسم که به صورت لغوی انسانگرایی ترجمه میشود جنبشی فلسفی و هنری است که در نیمه دوم قرن ۱۴ میلادی در ایتالیا پدید آمد و پیروان آن معتقدند که موجود انسانی با سایر گونههای حیات متمایز است. همچنین روابط بین فردی و شناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسانگرایی است. اومانیسم انسان را در مرکز توجه قرار میدهد و صرفنظر از خالق او تمامی امور را متوجه خود انسان میسازد و به این اعتقاد دارد که طبیعت تماماً حقیقی و ماده و انرژی اساس جهان است و نیروی ماوراءطبیعه وجود ندارد.
عدم وجود نیروی ماوراءطبیعه به این معنی است که انسان دارای روح غیر مادی و فناناپذیر نیست و جهان نیز از خدای غیر مادی و فناناپذیر بی بهره است. (شرحی بر مانیفست اومانیسم/سعید دهقانی) حیطههای مورد علاقه انسانگرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. به غیر از انسانمداری که هسته اصلی اندیشه اومانیسم را شکل میدهد، مولفههای دیگری نیز در این شیوه تفکر وجود دارد که برخی از آنها از این قرار است:
- اعتقاد به عقل، شک گرایی و روش عملی به عنوان ابزار کشف حقیقت و ساختن جامعه انسانی
- تاکید بر عقل و اختیار به عنوان ابعاد بنیادین وجود انسان
- بنا نهادن جامعه بر مبنای خود مختاری و برابری اخلاقی
- اعتقاد به جامعه باز و تکثرگرا
- تاکید بر دموکراسی
دیدگاه انسانگرایی، دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم میشود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسانگرایی غیر دینی همانطور که در ابتدا گفته شد، اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسانگرایان دینی نیز با پذیرش ویژگیهای منحصر به فرد انسانها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان میدانند.
لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروههای معتقد دینی با فرضیههای انکار خدا به شدت مخالفاند. آنان ریشههای فکری خود را از افلاطون و آگوستین و مذاهب مختلف گرفتهاند. به اعتقاد آنها انسان گونهای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست و خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قرار دارد. (کتاب: بسترهای فهم برنامه درسی/ دکتر مصطفی قادری)
حال که تا حدودی با اومانیسم آشنایی پیدا کردیم، باید بگوییم که منظور از اومانیسم در نظام آموزش و پرورش ورای گفتههایی است که آورده شد. در آموزش و پرورش یکی از مهمترین اهدافی که دنبال میشود تربیت انسان است. تربیت، عملی است که باید به صورت درونی و ذاتی انجام گیرد. زمانی که بحث ذات انسان مطرح میگردد، در پی آن مسائل روحی، اخلاقی، استعدادی و… انسان هویدا میشود. از این رو بهترین گزینه برای تعمیم این مطلب، قسمتی از تفکرات اومانیسم است که به ذات، درون و مسائل نفسانی انسان اشاره میکند.
در مطالب سیر تحول آموزش و پرورش قسمت اول و دوم در چین باستان و ایران باستان رویکرد اومانیسم آورده شد، که متولیان آموزش و پرورش در این دو امپراتوری تأکید فراوان به پرورش انسان کامل داشتند. منظور از اومانیسم آورده شده در این مطالب همانطور که گفته شد رویکرد پرورش انسانی است که روح او به درجات کمال و خصایص عالی انسانی مزین شده باشد. آنها رشد جامعه خود را در رشد انسانی میدیدند که از نظر درونی و اخلاقی به درجات والا رسیده باشد و منظور اومانیسم دینی و غیر دینی نیست. لازم به ذکر است اومانیسم در تمامی زمینهها (حکمرانی، فلسفه، اجتماعی، آموزشی و ….) هدف یکسانی دارد.
نویسنده: سید میلاد نوابی
بازپینگ: تفسیر تحول آموزش و پرورش در طول تاریخ - اندیشکده مشیر