تأثیر نظامهای سیاسی بر ابعاد مختلف جامعه ـ قسمت اول
|
در میان حوزههای متعدد مورد بررسی در جوامع بشری، موضوع حکمرانی از مهمترین و مؤثرترین مسائل در پیشبرد اهداف جوامع به شمار میآید و بسیاری از تمدنهای کهن به واسطه نظام سیاسی قدرتمند خود توانستهاند نام خود را بر صفحه تاریخ ماندگار سازند.
حکمرانی مرکزیترین نقطه شکلگیری یک جامعه به شمار میآید و بر این اساس در میان حوزههای مختلف جامعه، حساسیت بالایی را به خود اختصاص داده است. شیوه حکمرانی و رویکردهای متأثر از آن اگرچه در ظاهر به امری سیاسی تعبیر میشود اما در واقع از اساسیترین مسائلی است که به ویژه در دنیای کنونی ضرورت کسب دانش درباره آن به وضوح مشاهده میشود.
موضوعات مرتبط با حکمرانی به واسطه تأثیر مستقیمی که بر سایر حوزههای مهم در جامعه دارد، شکل، نوع حکومت تمامی ابعاد آن را تحت الشعاع خود قرار میدهد. حکمرانی به سان نقشه راهی است که جایگاه و مسیر تمامی حوزهها را خود مشخص میکند و تمامی ابعاد زندگی بشری را برای سالیانی متمادی طرحریزی میکند.
هر جامعهای در سطح جهان در تلاش برای رسیدن به اهدافی است که تعامل و یکپارچگی در تمامی موضوعات جامعه میتواند مسیر رسیدن به آن را هموارتر سازد. حکمرانی در این بین نقش محوری ایفا میکند که در جایگاه هدایتگر به تمامی موضوعات جامعه شکل، هویت و معنا میدهد.
برای درک درست نقش و تأثیر حکمرانی بر موضوعات جامعه میبایست ابتدا مسائل اساسی جامعه مشخص شوند و اینکه چه فاکتورهایی در امر حکمرانی از ضروریترین مباحث به حساب میآیند. حکمرانی از دو دیدگاه قابل بررسی است، یک از دیدگاه ملی که به موضوعات درون مرزی هر ملتی میپردازد و دوم از دیدگاه فراملی که به مسائل برونمرزی میپردازد. اگر چه در اذهان عمومی مسائل درونمرزی بسیار مهم تلقی میشوند اما مهمتر از آن مسائل برونمرزی و در نقطه اصلی آن موضوع مهم امنیت ملی قرار دارد.
در طول تاریخ اهمیت حفظ میهن مسألهای بسیار مهم تلقی شده و میشود چنانکه تا به امروز نیز میتوان رد پای رویکرد میهن پرستی یا ناسیونالیسم را در بسیاری از کشورهای جهان مشاهده نمود. میهن پرستی از بعد حکمرانی به مسأله حفظ مرزهای جغرافیایی و ایجاد امنیت ملی میپردازد و با مطالعه تاریخ و بررسی آراء و نظریات اندیشمندان سیاسی میتوان اینطور بیان کرد که اصل اساسی شکلگیری هر حکومتی بر مبنای تأمین امنیت از ابعاد مختلف شکل گرفته است.
اگرچه مسأله امنیت ملی در طول تاریخ از اهمیت بالایی برخوردار بوده اما نداشتن برنامه صحیح در جهت پیشبرد اهداف آن میتواند به مورد استعمار قرار گرفتن کشور از یک سو و همچنین وقوع جنگهای خانمانسوز (همچون جنگ جهانی اول و دوم) از سوی دیگر، برای گسترش مرزهای جغرافیایی منجر گردد.
حکومتها از این منظر که میبایست از دل نظام اجتماعی شکل گرفته و رشد کنند با مسأله مهمی چون رضایت مردمی مواجه هستند و بعد از ایجاد امنیت این موضوع اولویت بعدی تمامی نظامهای سیاسی به شمار میآید که به دنبال موفقیت و حفظ بقای خود هستند.
نظامهای سیاسی گوناگون با رویکردهای اتخاذ شده از طرف حکمران جنبههای مختلفی از مسائل اساسی جامعه را مورد توجه قرار میدهند که میزان اهمیت دادن به آنها و ارزشگذاریشان در حقیقت مسیر رسیدن به اهداف جامعه را روشن میسازد.
در سلسله مطالب سیرتحول حکمرانی قسمت اول اشاره شد که حکومتها از جهت نوع به سه دسته حکومت فرد بر مردم، جمع بر مردم و مردم بر مردم تقسیم میشوند که هرکدام از این انواع به شکلهای مختلفی دیده میشود. مانند حکومتهای پادشاهی (مونارشی) که از انواع حکومتهای فرد بر مردم شناخته میشوند و به شکل مطلقه و مشروطه دیده میشوند. مسلماً نوع حکومت، شکل آن و حتی رویکرد اتخاذ شده از طرف حکومت شکلهای متعددی از نظامهای اجتماعی را به وجود میآورد و همین مسأله است که برای برخی از حکومتها پیروزی و برای برخی دیگر شکست را به ارمغان آورده است و چه بسا حکومتهای بیشماری در دل تاریخ که در ایجاد ضمانتی برای بقای خود ناکام ماندند.
نویسنده: نفیسه رضوانی زاده
بازپینگ: مطالب بخش حکمرانی - اندیشکده مشیر