سیر تحول آموزش و پرورش در تاریخ (بخش سوم، یونان باستان)
مردم یونان در شهرهای ساحلی سکونت داشتد و شغل اکثر آنها دریانوردی و بازرگانی بود. یونانیان به دلیل ارتباط زیاد با نژادهای دیگر و مردمان بیگانه، افرادی متفکر و تیزبین بار آمدند. این مردم نخستین کسانی بودند که به طور منظم و منطقی به مطالعه موضوعاتی از قبیل اخلاق، سیاست، تعلیم و تربیت پرداختند. در یونان باستان عموم مردم اجازه شرکت در مدارس را نداشتند ولی هدف اصلی مدارس تأمین خدمات مدنی برای تمامی شهروندان بود؛ به بیانی دیگر مردم یونان اولین کسانی بودند که هدف تعلیم و تربیت خود را، در جهت آماده کردن افراد برای شهروندی و خدمت به آنان قرار دادند.
اسپارت و آتن دو نمونه برجسته از روش تعلیم و تربیت در باستان به شمار میآیند. این دو اگر چه در روش آموزش تفاوتهایی با هم داشتند ولی از نظر هدف تعلیم و تربیت هم سو بودند که اهداف اساسی آنها تربیت انسان با اخلاق و دارای موازین مدنی برای دارا شدن سربازانی قوی و شجاع بود.
در تاریخ، اسپارت و آتن طی جنگهایی که با هم داشتند، بارها به تصرف یکدیگر درآمدند. به خاطر نزدیکی جغرافیایی و فرهنگی نمیتوان این دو را از هم جدا دانست، از این رو تعلیم و تربیت اسپارت را نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
اسپارت:
قوم اسپارت به سه گروه اجتماعی تقسیم بندی میشدند: ۱- حاکمان (کسانی که از رنج و مشقت عادی زندگی به دور بودند و تمام وقت خود را صرف امور لشگری میکردند.) ۲- محکومان (کشاورزان و دامدارانی که از آزادی اجتماعی برخوردار ولی از حقوق و مزایای سیاسی محروم بودند و به امور تولیدی میپرداختند و دیگران از حاصل دست رنج آنها استفاده میکردند.) ۳- بردگان که تحت تملک دولت بودند.
خصوصیت اساسی تعلیم و تربیت اسپارتیها در توجه فراوان به امور نظامی و موازین سپاهیگری است در نتیجه آنها به پرورش قوای جسمی و آموزش فنون نظامی توجه بسیاری میکردند. هدف تعلیم و تربیت در این قوم پرورش شهامت و مردانگی، مهارت و کاردانی نظامی، اطاعت و پیروی از قانون و عرف و سرانجام احترام به بزرگان بود. آنها به قوای ذهنی و عقلی و همچنین آموزش علوم و هنر کمتر توجه میکردند. در اسپارت تنها کودکان سالم و توانا را نگهداری میکردند و کودکان ناتوان و ناسالم را طبق قانون یا از بین میبردند یا به بردگان و کشاورزان میسپردند. کودکان تا سن ۷ سالگی نزد خانواده پرورش مییافتند و پس از آن به مراکز آموزشی دولتی منتقل میشدند. این مراکز بر اساس مقررات نظامی برنامهریزی شده بودند و در آن برنامههای تربیت بدنی به اجرا در میآمد و پرورش قوای ذهنی و اخلاقی، بر مذهب استوار بود. در این مراکز به کودکان موسیقی و رقص نیز آموزش داده میشد و اسپارتیها بهواسطه موسیقی ملی و مذهبی به آموزشپذیران شهامت و احترام به بزرگان و همچنین افتخار به زاد و بوم را آموزش میدادند. کودکان اسپارتی از سن ۷ تا ۱۳ سالگی تحت آموزشهای سخت و منظم نظامی قرار میگرفتند و در سن ۳۰ سالگی به بلوغ اجتماعی میرسیدند و مورد مقبول جامعه قرار میگرفتند. قوم اسپارت هیچگاه نتوانست با این رویکرد نظامیگری (میلیتاریسم/Militarism) در آموزش و پرورش خود فیلسوف، هنرمند، نقاش و شاعر تربیت کند ولی در امر پرورش جنگآور و سیاستمدار، بسیار توانمند عمل کرد.
آتن:
در آتن مدرسه عمومی یا دانشگاه دولتی وجود نداشت و تعلیم و تربیت بهصورت خصوصی به اجرا در میآمد. آموزش در آتن شامل سه بخش نوشتن، ورزش و موسیقی بود که کودکان در بخش نوشتن، خواندن و حساب کردن را نیز فرا میگرفتند. آتنیها بر این عقیده بودند که اگر فردی کشتی گرفتن و شنا کردن را نداند و در تیراندازی مهارت نداشته باشد در زمرهی تحصیلکردگان قرار نمیگیرد، از همین رو به ورزش اهمیت خاصی میدادند و در شهر آتن ورزشگاههای عمومی بسیاری وجود داشت. پسران وقتی به شانزده سالگی میرسیدند باید جسم خود را برای قرارگیری در صف سربازان آتن پرورش میدادند. به همین جهت بزرگان قبایل، مربیانی برای آموزش مشق رزم به جوانان خود، انتخاب میکردند. این مربیان علاوه بر آداب و رموز جنگ به جوانان موسیقی، هندسه و ادب را نیز آموزش میدادند. پسران بعد از آموزش نظامی باید دوسال در خدمت نظام میبودند که سال اول در خود آتن حضور داشتند و سال دوم در مرزها خدمت میکردند و پس از پایان دوره آموزش نظام و خدمت در سن ۲۰ سالگی دورهی تحصیل به پایان میرسید. لازم به ذکر است تعلیم و تربیت در آموزشگاهها انجام میشد و مربیان پایه رسمی نداشتند و از ماهانهایی که دانشپذیران پرداخت میکردند درآمد داشتند.
در آتن پدران موظف به تربیت و آموزش کودکان خود بودند. آموزش دختران از پسران مجزا بود و آنها باید فن خانهداری میآموختند. پسران از هفت سالگی باید در دو آموزشگاه موسیقی و ادب، و تربیت بدنی حضور پیدا میکردند. اگر پدری در آموزش فرزند خود کوتاهی میکرد، فرزند حق داشت در دوران پیری خدمتی به پدر نکند.
در یونان باستان بر خلاف اسپارتها نظر فلاسفه در خصوص تعلیم و تربیت، متوجه پرورش جامعه بود و در عین حال استعدادهای فردی بهویژه قوای روحی و عقلانی در نظر گرفته میشد. به طور کلی میتوان تعلیم و تربیت در یونان را به ۲ دوره تقسیم کرد: دوره قدیم که تا عصر پریلکس یا اواسط قرن پنجم قبل از میلاد ادامه دارد و دوره عصر جدید که از پریلکس تا تسلط رومیان بر یونانیان را شامل میشود. در عصر جدید برای درک مفاهیم حیات و ارایهی دستورهای عملی جهت زندگی انسان، فلسفه جایگزین مذهب میشود و فلسفهی جدید بر مبنای اصالت انسان به عنوان اساسیترین مقیاس نیک و بد به وجود میآید. حال به بررسی نظرات فلاسفه یونانی در خصوص تعلیم و تربیت میپردازیم.
سقراط:
سقراط خودشناسی را اولین وظیفه بشر میدانست و سعادت انسان را در سعادت اجتماع میدید و اعتقاد داشت هرکس باید وظیفه خود را در قبال دیگران انجام دهد. روش آموزش سقراط را میتوان در سه مرحله بیان کرد: ۱- آشکارسازی عدم وضوح ذهنی از مسائل، ۲- تعریف قابل درک مفاهیم، ۳- اطمینان از استنباط و تعابیر درست از مفاهیم.
این سه مرحله آموزش سقراط باعث شد در تعلیم و تربیت روشی منطقی برای آموزش دادن و آموزش گرفتن بهوجود بیاید. بنا به گفته سقراط، تعلیم و تربیت باید دانشی را که موجب شکوفا شدن قدرت تفکر انسان میشود را در اختیار او بگذارد و اساس هنر و زندگی انسانی، دانشی باشد که توامان فضیلت و تقوی را در بر بگیرد.
افلاطون:
در برنامهی آموزشی افلاطون، دوران تحصیل قبل ۱۸ سالگی، به روش تعلیم و تربیت آتن است که ورزش، موسیقی، ادبیات، ریاضیات و هندسه را دانشپذیران فرا میگیرند. بعد از ۱۸ سالگی ۲ سال دوره اجباری تربیت بدنی و نظامی را میگذرانند و در سن ۲۰ سالگی وارد دوره تحصیلات عالی میشوند. در پایان، از سن ۳۰ تا ۳۵ سالگی به دوره بحث و استدلال میپردازند و این مرحله پایانی تحصیلات است.
به طور کلی افلاطون معتقد بود:
۱- باید مردان و زنان به طور مساوی از تعلیم و تربیت بهره بگیرند.
۲- آموزش عملی و نظری باید مرتبط با یکدیگر باشند.
۳- تعلیم و تربیت راهنمای اخلاقی نوجوانان باشد.
۴- وظیفه تعلیم و تربیت، پرورش افراد برای انجام کارهای خیر و نیک است.
۵- تعلیم و تربیت باید باعث شکوفایی شخصیتی افراد شود.
تعالیم و نظریات افلاطون را میتوان در نوشتهها و آثارش بهخصوص «کتاب جمهور» جستوجو کرد. وی در مورد تعلیم و تربیت مبانی نظری کامل و عالی ارائه داده است و باید دانست او نخستین حکیمی بوده که برای حل مشکل تعلیم و تربیت یونان باستان، نظامی مفصل و مرتب پیشنهاد کرده است. افلاطون کوشیده تا در نظام خود تضاد بین رفاه و آسایش فردی ، با سعادت و سلامت جمعی را نمایان کند.
ارسطو:
ارسطو به مدت ۲۰ سال در مکتب افلاطون به علم اندوزی پرداخت و نظریات او در راستای افکار افلاطون قرار داشت. ارسطو معتقد بود هر حکومتی نیاز دارد که تعلیم و تربیتی مختص با خصوصیات حکومت خود داشته باشد و بهواسطه تعلیم و تربیت، مردم را به قالب مد نظر درآورد. در نتیجه ارسطو آموزش و پرورش را همواره از وظایف حکومت میدانست و تربیت را موجب وحدت یک مملکت میخواند.
ارسطو به روش تربیتی اسپارتها بسیار انتقاد داشت، چرا که به شدت عمل در تعلیم اعتقادی نداشت. به نظر او، تعلیم و تربیت به طبیعت، عادات و عقل انسان بستگی دارد و هدف نهایی آن درک کردن و تفکر است. ارسطو فضیلت انسان را به دو دسته تقسیم میکند؛ ۱) فضیلت، منش و شخصیت انسانی که از عادت و خوگیری حاصل میگردد و ۲) فضیلت، رفتار و عقلی که انسان از طریق آموزش بدست میآورد. او سعادت را در زندگی عقلانی میدید و همواره بر تعادل و میانهروی تأکید داشت. ارسطو معلمی بسیار توانا بود و در بسیاری از زمینههای علمی تخصص داشت و به رواج علم کمک شایانی کرد.
در بررسی تعلیم و تربیت یونان باستان به رویکردهای مختلفی برخورد میکنیم، مانند رویکرد نظامیگری (میلیتاریسم/Militarism) که در اسپارت مشهود بود و رویکرد خردگرایی (راسیونالیسم/ Rationalism) که در آراء و نظریات سقراط، افلاطون و ارسطو قابلرؤیت است. نکته حائز اهمیت در این بین نگرش افلاطون به آرمانگرایی (ایدهآلیسم/ Idealism) و رویکرد ارسطو به واقعگرایی (رئالیسم/Realism) بود که زمینهساز شکلگیری رویکردهای متعددی در قرون آتی شد. یونانیان با استفاده از این رویکردها و ابزارهای در دست، در برهههای زمانی مختلف نتایج متفاوتی بدست آوردند تا بتوانند حکومت خود را حفظ و از گزند دشمنان و بیگانگان در امان باشند. حتی میتوان در این دوره از تاریخ بکارگیری دو رویکرد متفاوت بهواسطه رسیدن به هدفی مشخص را مشاهده کرد، مانند نظام آموزشی افلاطون که شامل دو رویکرد خردگرایی و آرمانگرایی بود (آراء و نظرات بیشتر افلاطون را میتوانید در مقاله حکومتها (بخش سوم)/ رضوانیزاده مطالعه بفرمایید).
به طور کلی میتوان روش تعلیم و تربیت یونان باستان را جز شاخصترین روش تعلیم و تربیت باستان دانست که بهواسطه این نظام آموزشی توانستند هم سیاستمداران کارآمدی پرورش دهند و هم هنرمندان، عالمان و فیلسوفان مطرحی را تربیت کنند.
نویسنده: میلاد نوابی
منبع
پایگاه اینترنتی راسخون
کتاب جمهور/ افلاطون
بازپینگ: تفسیر تحول آموزش و پرورش در طول تاریخ - اندیشکده مشیر