سیر تحول حکمرانی _ بخش سوم (حکومت جمع بر مردم)
|
در ادامه مطلب انواع حکومتها (۱) و (۲) به معرفی حکومت جمع بر مردم میپردازیم:
حکومتهای جمع بر مردم در بین دو نوع دیگر حکومت که فرد بر مردم و مردم بر مردم هستند، شکل میانهتری دارند و حد فاصل بین دموکراسی و پادشاهی قلمداد میشوند. ویژگی شاخص حکومتهای جمعی در امتیاز بخشیدن و شاخص ساختن صفات ممتاز یا برتر به عنوان یک ارزش است و به طور کلی جایگاه ارزش منتخب، تعیینکننده شکل و ساختار حکومت است و چنانچه صفات مطرح نتوانند جایگاه ارزشی خود را حفظ کنند میتوانند به یک ضد ارزش تبدیل شوند.
در حکومتهای جمع بر مردم، گروهی که بر مردم حکومت میکنند دارای یک خصیصه و ویژگی ممتاز در جامعه هستند که به واسطه همین وجه امتیاز بر سایر مردم برتری مییابند. مسأله حائز اهمیت در حکومتهای جمع بر مردم نیز مانند سایر انواع حکومتها به شکل رویکردهای اتخاذ شده از طرف گروه حاکم بستگی دارد و میزان موفقیت یا عدم موفقیت هر گروه حاکم منوط به نحوه بهرهگیری از رویکردها و نگرشهای موجود در سیاستهای حکومتی است.
مطلوبترین شکل حکومت جمعی به سمت حکومت فردی و پادشاهی گرایش داشته و در نازلترین سطح به سمت حکومت مردمی یا دموکراسی گرایش مییابد. آریستوکراسی در جایگاه مطلوبترین حکومتهای جمعی، حکومتی است که بر حضور افراد نخبه و برگزیده جامعه در راس حکومت تاکید دارد و به عنوان یکی از بهترین حکومتها در دوره یونان باستان مطرح بوده است.
همانطور که اشاره شد در حکومتهای جمعی اگر استفاده نادرستی از ارزش مطرح در حکومت بشود آن ارزش به یک ضد ارزش تبدیل میشود و افراط و تفریط در استفاده از ارزشهای شاخص در حکومت میتواند شکل حکومت را به سمت فساد و آلودگی بکشاند. در حکومت آریستوکراسی استفاده از ثروت، زور و تفاخر شکل حکومت را از آریستوکراسی به اولیگارشی و تیموکراسی تبدیل میکند و اگرچه نخبگان در راس حکومت قرار دارند، اما به واسطه استفاده نادرست از ارزشها و تمرکز بر ارزشهای نادرست از اهداف اصلی حکومت دور شده و اساس آن را با اختلال و تزلزل مواجه میسازند.
حکومتهای آریستوکراسی، اولیگارشی و تیموکراسی برای اولین بار از طرف افلاطون مطرح شدند که حکومت آریستوکراسی از نظر او بهترین حکومت معرفی شده است. افلاطون معتقد است که اگر در آرمانشهر او نخبهسالاری درست شکل نگیرد و برای مثال در زاد و ولد و تربیت اصول اساسی رعایت نشود، فرزندانی با نژاد پستتر به وجود میآیند که آنها هم به واسطه دور بودن از اصالت به مخالفت و مبارزه با اشخاص اصیل میپردازند و با توسل به زور و تفاخر حکومت را به دست میگیرند و زمینهساز شکلگیری حکومت تیموکراسی میشوند. شکل دیگر افراط در حکومت آریستوکراسی به اولیگارشی ختم میشود که بر پایه تمرکز بر ثروت و مال اندوزی شکل میگیرد که از نظر افلاطون چنین حکومتی توان مقابله با دشمنان در جنگها و دفاع از کشور را ندارد و همچنین به اختلافات طبقاتی و نبردهای داخلی دامن میزند. آریستوکراسی شکل کاملی از حکومت مورد نظر افلاطون است که حکومت باید توسط نخبگان و افراد فرزانه اداره شود و در رأس گروه حاکم باید یک فیلسوف یا پادشاه حکومت کند که وی اصطلاح فیلسوف شاه را عنوان میکند.
تئوکراسی نوع دیگری از حکومتهای جمعی است که مراد از آن حکومت الهی یا مذهبی است و قدرت سیاسی در دست مراجع روحانی و اشخاص مذهبی است. نمونه بارز حکومت تئوکراسی را میتوان در واتیکان و قدرت پاپ مشاهده نمود. این نوع از حکومت برای اولین بار در قرون وسطی مطرح شده است و کلیسا مدعی بود که از طرف خداوند برای حکومت بر مردم تعیین شده است. تئوکراسی در نقطه مقابل حکومت دموکراسی قرار دارد.
ضعیفترین شکل حکومتهای جمعی در حکومت آنوکراسی دیده میشود که شکل میانهای از خودکامگی و دموکراسی است. در این نوع حکومت علناً حکومت واحدی وجود ندارد و گروههای مختلف بر سر رسیدن به قدرت مدام در حال مبارزه با یکدیگر هستند. در چنین وضعیتی ثبات و امنیت در کشور وجود ندارد و به واسطه وجود خودکامگی، هر گروه مدعی حکومت برای رسیدن به هدف خود از هر ابزار و خشونتی استفاده میکند و بر همین اساس کشمکش، هرج و مرجگرایی و نقض حقوق بشر به وضوح مشاهده میشود. این شکل از حکومت میتواند به واسطه تغییر رژیم سیاسی در کشور اتفاق بیفتد و یا در زمانی که ثبات کشوری به واسطه مورد حمله دشمن قرار گرفتن دچار تزلزل شود و زمینه را برای اغتشاش و آشوب دیگر گروههای مدعی حکومت فراهم سازد. کشورهایی چون لیبی، سوریه، روسیه، افغانستان، سوالی، مکزیک و… را میتوان برای این حکومت نام برد که برخی از آنها توانستهاند بر آن غلبه کنند و گروهی هم همچنان اسیر آن هستند.
حزب سالاری شکل دیگری از حکومت جمعی است که در آن قدرت سیاسی کشور در دست یک یا چند حزب سیاسی و به دور از حضور سیاستمداران فردی است. بر اساس ارزشهای مطرح در آن حزب شکل حکومت نیز دستخوش تغییراتی اساسی قرار میگیرد و مانند سایر حکومتهای جمعی تمرکز فقط بر روی یک ارزش نیست بلکه ارزشهای چندگانهای مطرح میباشند که تمامی افراد حاضر در آن حزب مشخص خواهان و تابع آن هستند. احزاب سیاسی در بعضی از شرایط با هم یک گروه سیاسی به وجود میآورند که تحت عنوان ائتلاف شناخته میشود.
ثروت سالاری (پلوتوکراسی) و ارتش سالاری (استراتوکراسی) دو نوع دیگری از حکومت جمعی هستند که در ثروت سالاری ارزش اصلی متعلق به ثروت است و حکومت توسط کسانی صورت میگیرد که از نظر دارایی و مال و ثروت دارای مقام بالاتری هستند. پلوتوکراسی برای اولین بار توسط گزنفون مطرح شده که تا حدودی معنایی مشابه اولیگارشی در تفکر سیاسی افلاطون دارد با این تفاوت که در اولیگارشی ثروت یک ارزش نیست، اما به واسطه استفاده نادرست و افراط حاکمان صورت گرفته در حالی که در پلوتوکراسی، ثروت در مقام یک ارزش مورد توجه قرار میگیرد. در ارتش سالاری نیز همانطور که از نام آن پیداست حکومت توسط مقامات نظامی و ارتشی صورت میگیرد که شکل افراطی آن به استبداد نظامی ختم میشود.
نویسنده: نفیسه رضوانیزاده