|
در مطالب پیشین «انواع حکومتها (۱)، (۲)، (۳)» به اختصار پیرامون برخی از رویکردها در انواع حکومتها صحبت کردیم. در نوشتار کنونی به بررسی موشکافانهتری از رویکردها و تاثیری که نهضتهای فکری و فلسفی بر شکلگیری آنها داشتهاند، میپردازیم.
پیشینه نهضتهای فلسفی را در یونان باستان باید جستجو کرد و دورهای که در آن فلاسفهای چون سقراط، افلاطون و ارسطو زیست میکردهاند. در رابطه با مسأله حکومتها و چگونگی شکلگیری آنها مسلما تاریخ بشر از مراحل ابتدایی که انسان از غارنشینی به یکجانشینی و زندگی کشاورزی روی آورد با آن مواجه بوده است و سلسلههای پادشاهی بسیاری را میتوان برای این مورد نام برد منتهی مسألهی حائز اهمیت این است که دانش بشر درباره حکومتها و انواع و اقسام آنها برای اولین بار در یونان باستان است که به طور منطقی و بر اساس بینش فکری و فلسفی شکل میگیرد و قدیمیترین این نمونه را در فلسفه سیاسی افلاطون که به نوعی متأثر از تفکرات سقراط است، شاهد هستیم.
فلسفه اجتماعی و سیاسی افلاطون برگرفته از نظام فکری و فلسفی او پیرامون آرمانشهر (اتوپیا) است. او تصویری از یک شهر خوب را نمودار میسازد که اصل اساسی آن را عدالت شکل میدهد. عدالت محوریترین موضوع پیرامون مساله حکومت است و از افلاطون تا فلاسفه بعد از او یافتن پاسخ مناسب برای چگونگی رسیدن به عدالت در جامعه، موجبات شکلگیری حکومتهای گوناگون را فراهم ساخته است.
افلاطون با در نظر گرفتن مفهوم عدالت در جامعه، به طور کلی این حق را برای تمامی انسانها لازم میداند که بتوانند جایگاه متناسب با توانمندیها و استعدادهای خود را بیابند. هر چند که در بسیاری از نظراتش رویکردهای سیاسی و اجتماعی خود را بر اشرافیت استوار میسازد، اما اشرافیت مورد نظر او به معنای ثروت و جاه، فارغ از انسانیت و آزادگی نیست. اشرافیت برای او مترادف با اصل و نسب نیک است.
افلاطون برای دستیابی همه آحاد جامعه به مفهوم عدالت و شکلگیری حکومت ناب و شهر آرمانی، مسأله تربیت و آموزش را مطرح میکند. او معتقد است که تمامی کودکان جامعه از سنین ابتدایی باید آموزشهای لازم برای رسیدن به موقعیت خاص اجتماعیشان را فرا بگیرند. بر همین اساس دورههای آموزشی را پیشنهاد میدهد که همه کودکان موظف هستند در آنها شرکت کنند و طی آزمونهایی که به فواصل برگزار میشوند همه فراگیران باید تلاش کنند تا نمره قبولی در آن آزمون را کسب کنند و مجوز حضور در دورههای آموزشهای سطوح بالاتر را دریافت کنند. مباحث مورد نظر افلاطون در این دورهها شامل سادهترین موضوعات مانند مهارتهای جسمانی، تیراندازی و… تا علوم طبیعی، ریاضیات، فلسفه (افلاطون فلسفه را بالاترین دانشها میداند) و… است که با بالا رفتن سطح دوره میزان سختی دروس مطرح شده نیز افزایش پیدا میکند. فراگیرانی که از قبولی در پایینترین سطح آموزشها نیز باز میمانند افرادی از جامعه را تشکیل میدهند که نقش سرباز در جامعه را ایفا میکنند و به همین ترتیب تا دورههای بالاتر سمت و جایگاه متناسب با استعداد توان فراگیران به شکلی عادلانه مشخص میشود و در نهایت کسی که با موفقیت از تمامی دورهها عبور کند به مقام فیلسوف شاهی میرسد و میتواند بر مردم حکومت کند.
افلاطون با طرحریزی آرمانشهر خود که برگرفته از تفکرات فلسفی اوست، رویکرد نخبه سالاری را در بحث حکومت مطرح میکند. منظور او از نخبه سالاری فراهم کردن شرایطی در جامعه است که از طریق آن همه افراد بتوانند بر اساس استعداد و مهارتهای فردی به شخصی برجسته و نخبه تبدیل شوند و بر همین اساس بتوانند جایگاه مناسبی در جامعه و همچنین شغل درخور با شرایط خود داشته باشند. همانطور که در نوشتار قبلی نیز اذعان شد، حکومت مورد نظر افلاطون حکومت فیلسوف شاه است که تحت عنوان حکومت آریستوکراسی شناخته میشود و نقطه مقابل آن را دموکراسی مینامد که از نظر او بدترین شکل حکومت است. او معتقد است که دموکراسی زاییده اختلاف طبقاتی است که از یک طرف به واسطه فقر مردم و فشار اقتصادی بر آنها و از طرفی به واسطه سستی و فرومایگی طبقات مرفه به دلیل ثروت بیش از حد و فراوانی نعمت اتفاق میافتد و باعث پیروزی قشر فرودست جامعه میشود. بر همین اساس، عامه مردم به صورت ناآگاهانه به خود اجازه ورود به مسائل حکومتی و دخالت در زمامداری را میدهند و اندیشههای متفاوت و متناقض را در جامعه رواج میدهند.
تأثیرات نظام فکری و فلسفی افلاطون از مهمترین و قابل توجهترین مسائلی است که تا روزگار کنونی نیز رد پای آن را میتوان مشاهده نمود. او به عنوان اولین کسی که فلسفه و تفکر را در اختیار انسانها قرار دارد، جایگاه بالایی را در میان اندیشمندان به خود اختصاص داده است و تأثیرات آراء و نظریات او در تمامی علوم به چشم میخورد. ارسطو شاگرد افلاطون است که بعد از او در باب حکومت نظریاتی ارائه داده است و میتوان اینگونه بیان کرد که تمامی نظریات پیرامون حکومتها که در قرون متمادی مطرح شده است برگرفته از نظریات افلاطون است، خواه گروهی نظریات او را اشاعه دادهاند، بر ویژگی آن افزودهاند و یا نواقص آن را رفع کردهاند و یا به طورکلی با آن مخالفت کردهاند و شیوهای جدید معرفی نمودهاند.
حکومت شایسته از نظر ارسطو حکومتی است که از تلفیق انواع دیگر حکومتها به وجود آمده باشد و منظور او این است که ویژگی مثبت انواع حکومتها در یک حکومت گردآوری شود و البته اذعان میکند که این نوع حکومت بسیار دشوار خواهد بود. حکومت ایدهآل او حکومت کارتاژ است که تلفیقی از آریستوکراسی و جمهوری است که وجه اشتراک هر دو این حکومتها توجه به منافع عمومی جامعه است. بدترین حکومت از نظر او حکومت تیرانی یا استبداد است که یک نفر با در نظر گرفتن منفعت شخصی حکومت میکند و حکومت دموکراسی را مانند استادش، حکومت افراطی مردم میداند. رویکردهای نخبه سالاری و توجه به منافع عمومی جامعه در فلسفه اجتماعی و سیاسی ارسطو نیز همانند افلاطون جایگاه ویژهای دارند.
نویسنده: نفیسه رضوانیزاده