شکوفایی خلاقیت
خلاقیت یکی از موضوعاتی است که همیشه مورد توجه پژوهشگران حوزه روانشناسی و علوم تربیتی بوده است. محققین این حوزه علاقه دارند بدانند ماهیت اصلی شکوفایی خلاقیت چیست و چه کسانی خلاق تر از دیگران هستند و روش های کشف و پرورش خلاقیت چیست. در سطح جامعه هم خیلی از افراد به دنبال شکوفایی خلاقیت خود یا فرزندانشان هستند.
روانشناسان، خلاقیت را توان تولید اثری نو و مفید تعریف کردهاند. شکوفایی ایدهها و اشتیاق به کشف ناشناختهها هم تعریفی از آن است. معمولاً خود ما هم به کاری خلاقانه میگوییم که یا برای اولین بار انجام میدهیم یا فعالیتی باشد که با راه و روش جدید انجام شود.
تحقیقات زیادی در زمینه خلاقیت انجام شده است که میتوان به نظریات مکاتب روانکاوی، گشتالت و روانسنجی اشاره کرد. همچنین مدلهایی هم برای تبیین این موضوع توسط روانشناسان ارائه شده است.
اگر بخواهیم این نظریات را به دو دسته کلی تقسیم کنیم، دسته اول شامل دیدگاههایی است که به خلاقیت به عنوان ویژگی فردی نگاه میکند که در هر فرد بسته به خصوصیاتش متغیر است و به واسطه یک سری آموزشها میتوان آن را پرورش داد.
دسته دوم هم دیدگاههایی هست که معتقدند خلاقیت یک امر اجتماعی است یعنی خصوصیات آن جامعه موجب بروز و ظهور خلاقیت در افراد میشود.
مثالی که میشود برای دیدگاه اول بیان شود، مطالعات حوزه روانسنجی است. گیلفورد [Joy Paul Guilford] که یکی از محققین این حوزه است، در مدل نظری ساختاری هوشی خود، خلاقیت را تحت عنوان تفکر واگرا در مقابل تفکر واگرا مطرح کرده است و آن را شامل سه بعد سیالی، انعطافپذیری و ابتکار میداند.
ابتکار به معنای دور شدن از امور رایج یا مبتنی بر عادت است. سیال هم به سرعت بیان و تولید هرچه بیشتر مفاهیم، جملات و ایدهها اشاره میکند. انعطافپذیری نیز انتقال طبقهای از پاسخها به طبقه دیگر معنا میشود.
بر این اساس گیلفورد [Joy Paul Guilford] معتقد است با آموزش فعالیتهای واگرا، تمرینها و روشهای ویژه میتوان این سه روش را به کودکان آموزش داد. در مقابل این نظریه میتوان به مدل سیکزینت مهالی [Mihaly Csikszentmihaly] اشاره کرد. وی معتقد است برای بروز خلاقیت باید مجموعهای از قواعد از حیطه (جامعه،فرهنگ و…) به فرد انتقال یابد سپس فرد باید تغییر نوینی در محتوای این حیطه به وجود آورد.
در این نظریه فرهنگها، جوامع و حیطهها خود به پرورش خلاقیت افراد کمک میکند. مثلاً فرهنگهایی که به جای آموزش شفاهی، بیشتر به صورت فیزیکی و دقیق اطلاعات را آموزش میدهند یا فرهنگهایی که بین حوزههای علم، فرهنگ و دین آنها افتراق بیشتری وجود داشته باشد، خلاقیت ظهور و بروز بیشتری دارد.
و مورد آخر انرژی روانی موجود در جامعه است. جامعهای که انرژی روانی و فیزیکی بیشتری دارد در مقایسه با جامعهای که تمام انرژی آن صرف ادامه حیات میشود، خلاقیت پیشرفت بیشتری میکند.
با بررسی نظریات مختلف در زمینه خلاقیت میتوان به این موضوع رسید که برای پرورش خلاقیت در جامعه به ویژه کودکان که زمینه پرورش بیشتری دارند باید هم از آموزشهای خاص روانشناسی مانند تفکرا واگرا بهره برد و هم در سطح جامعه به ارتقاء سطح کیفی جامعه پرداخت. زیرا جامعهای میتواند افراد حلاق داشته باشد که تغییراتی بنیادین در زمینه های آموزش، فرهنگ و حتی اقتصاد خود انجام دهند.
نویسنده:مطهره هویدا
منبع: روانشناسی مثبت علم شادمانی و نیرومندی های انسان، آلان کار