نقش زنان در مدیریت بحران خانواده
خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است که تأثیر زیادی بر شاکلهی کلی اجتماعات دارد. خانواده نظام پویایی است که با پیوند زن و مرد با یکدیگر تشکیل مىشود و میتواند با اضافه شدن فرزندان گسترش پیدا کند. زنان در مدیریت
نهاد خانواده اولین گروهی است که فرد در آن عضویت مییابد و در مسیر اجتماعی شدن، ارزشها و هنجارهای اجتماعی در او درونی میگردد. بشر از آغاز خلقت، زندگى خانوادگى را به عنوان بهترین نوع زندگی انتخاب کرد و در همهی قرنها و مکانها به آن پایبند بود تا از استرسهای وارد شده از محیط دور شده و از موهبت همراهی و مودت بهرهمند شود. اعمال مدیریت یک اصل منطقی و پذیرفته شده در همهی نهادها و مجموعهها است. هر مجموعهای برای پیشرفت ناگزیر به داشتن یک مدیر یا مجموعه مدیریتی است. تقریباً نیمی از جمعیت خانواده به زنان تعلق دارد. جایگاه زنان در سالهای اخیر در خانواده بسیار تغییر کرده است.
نقش مادر به لحاظ کارکردی نه تنها ارتقاء یافته است بلکه دگرگونیهای اجتماعی باعث شده است سبک مدیریت خانواده از حالت سنتی خارج شود. در جوامع سنتی به لحاظ محوری بودن امر تولید، مردان قدرت اجتماعی بیشتری را تجربه میکردند و دراصطلاح مردسالاری رواج داشت، با انقلاب صنعتی همهی معادلههای قبلی بهم خورد و مردسالاری بسیار کاهش یافت. در چند دههی اخیر و با حضور گسترده زنان در نهادهای علمی مانند دانشگاهها و در ادامه فعالیتهای اجتماعی آنها نیز روند سنتی جامعه تغییر کرد. زنان تحصیلکرده به سبب ممارست ذهنی و پویایی فکری و گسترش اطلاعاتشان، قدرت ذهنی و مدیریتی بیشتری نسبت به قبل پیدا کردهاند و همهی این عوامل به آنها کمک میکند تا در عرصههای بیشتری شخصیت خود را بسط داده و کارکردهای بهتری را از خود ارائه دهند. این دگرگونیها باعث شده است بحثهای مدیریتی از حیطه قدرت جسمانی، به توان فکری و شخصیتی افراد هم در خانواده و هم جامعه تغییر پیدا کند.
خانواده و بحرانهای پیش رو
در سالهای اخیر مطالعات مختلفی بر روی خانواده در ایران انجام شده است که از جمله آنها میتوان به طرح ملی وزارت ارشاد اشاره کرد. در خلال این پژوهشها، پژوهشگران به این جمعبندی رسیده اند که هنوز نهاد خانواده در ایران وجود دارد اما با مشکلات و بحرانهای مختلفی روبرو است. مثلا جایگاه خانواده به عنوان گروه مرجع و پایگاه جامعهپذیری یا اتکای شخصی بشدت درحال تضعیف است.
از مهمترین بحرانهایی که خانواده با آن درگیر است، موضوع طلاق و طلاق عاطفی است که آمار آن بشدت درحال افزایش است.
از دیگر مشکلات میتوان به شبه گسترده شدن خانوادهها اشاره کرد. خانوادهها در ابتدا بصورت گسترده بودند اما با تغییر ماهیت آنها بصورت هستهای درآمدند یعنی هر پسر و دختری با ازدواج از خانواده قبلی خود جدا شده و یک خانواده مجزا تشکیل میدهد اما درسالهای اخیر بدلیل مشکلات اقتصادی فراوان بسیاری از جوانان توانایی تشکیل خانواده مستقل ندارند و به همین دلیل سن ازدواج بالا رفته و خانوادهها مجبور هستند هزینههای فرزندان خود را حتی تا سن چهل سالگی به بالا هم تأمین کنند همچنین فرزندانی که طلاق گرفته و دوباره به خانواده پدری خود بازمیگردند هم هزینههای زیادی به خانواده وارد میکنند و این خانوادههای شبه گسترده مشکلات زیادی را متحمل میشوند.
هرچند نقش زنان در سالهای اخیر بسیار تغییر کرده است اما مطالعات نشان میدهد هنوز نقش مراقبتی زنان در خانواده حدود پنجاه درصد بیشتر از مردان است و به دلیل این نقش مراقبتی و حمایتی تأثیر زنان در مدیریت درست خانواده در بحرانها و مشکلات خانواده بسیار بیشتر از مردان است.
مدیریت استرس در بحرانها
اولین واکنشی که افراد در برابر بحرانها و ناملایمات از خود بروز میدهند استرس و نگرانی است. استرس باعث بهم خوردن تعادل عاطفی و روانی انسان میشود. اگر یک زن بتواند در مشکلات بوجود آمده در خانواده سطح اضطراب خانواده را کم کند، فشار روانی در آنها کاهش پیدا میکند و زندگی به سمت تعادل سوق پیدا میکند. برای مدیریت استرس اولین گام، پیدا کردن عوامل تنش زاست. پس از شناخت این عوامل میتوان با همفکری اعضا به کاهش یا ازبین بردن آنها مبادرت ورزید. اما در این میان نقش زنان به دلیل تعامل بیشتر با افراد خانواده خصوصاً کودکان پررنگ تر است. یک مادر حتی اگر شاغل باشد، وقت بیشتری را با فرزندان خود نسبت به پدر خانواده میگذراند و همین موضوع تأثیرگزاری مادر را در حل مسائل خانواده بالاتر میبرد و بهتر میتواند عواطف منفی را از راههای مختلف از کودک یا نوجوان خود دور کند.
پس از شناسایی منابع تنش آفرین، مرحله بعدی در حل بحران، پذیرش است. یعنی افراد خانوده بهم کمک کنند که این مشکل را پذیرفته و بهترین راه را برای حل آن انتخاب کنند.
منابع: مقاله آیا خانواده ایرانی در بحران است، رحمت الله صدیق سروستانی
نویسنده: مطهره هویدا