cropped-cropped-نشانه-png-اندیشکده-2.png

اندیشکده مشیر

مرکز مطالعات آینده پژوهی و سیاست گذاری

اندیشکده مشیر

سیر تحول حکمرانی (بخش هشتم)

چاپ‌مقاله

سیر تحول حکمرانی (بخش هشتم)

. بیکن آراء و نظریات فلسفی خود پیرامون حکومت و حکمرانی را در کتابی تحت عنوان «آتلانتیس نو» مطرح می‌کند.

. مهم‌ترین مسأله در فلسفه سیاسی بیکن، خودکفایی اقتصادی است.

. در فلسفه سیاسی هابز مسأله قدرت اصلی‌ترین رویکرد است و تمامی نظریات او پیرامون سیاست و حکمرانی بر محور قدرت است.

فرانسیس بیکن (Francis Bacon) که از او با نام پدر فلسفه تجربی یا اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم/ Positivism) یاد می‌شود، شهرتش به‌واسطه تببین روش علمی ـ تجربی و اشاعه منطق استقرایی در مقابل خردگرایی (Rationalism) است. او معتقد بود که شناخت و معرفت و کشف تمامی قوانین هستی تنها از طریق حس و تجربه صورت می‌گیرد و برای این منظور ذهن و قوه ادراک انسان باید از موانعی که بر سر راه رشد و پیشرفتش وجود دارد، رها شود. او از موانع و مشکلات موجود در مسیر رشد با عنوان بت‌های ذهنی یاد می‌کند و برای آن انواعی را در نظر می‌گیرد و تعریفی از آن‌ها در جهت رها شدن انسان‌ها ارائه می‌دهد. به طور کلی، علم از نظر بیکن بر انسان و تمامی هستی تسلط داشته و تنها راه چیرگی بر آن، شناخت قوانین طبیعت و آگاهی داشتن از آن است. بیکن علم را به‌عنوان ابزاری برای دستیابی به قدرت مطرح می‌کند و صراحتاً اعلام می‌کند که غایت و هدف از کسب علم، افزایش قدرت آدمی است. علم بدون عمل از نظر بیکن مردود شناخته می‌شود که بر همین اساس می‌توان او را به عنوان اولین اندیشمند عمل‌گرا یا پراگماتیست نیز معرفی کرد.

بیکن آراء و نظریات فلسفی خود پیرامون حکومت و حکمرانی را در کتابی تحت عنوان «آتلانتیس نو» مطرح می‌کند. آتلانتیس نام جزیره‌ای دور افتاده و اسطوره‌ای است که به‌واسطه اتحاد فرمانروایانش از قدرت زیادی نیز برخوردار بوده و افلاطون هم در کتاب «جمهور» خود از آن یاد کرده است. بیکن در این کتاب با استفاده از زبانی داستان‌گونه به شرح آرمان‌شهر خود پرداخته است. او توضیح می‌دهد که اگرچه آتلانتیس نو سرزمینی دورافتاده است، اما یک جامعه پیشرفته محسوب می‌شود. در این جامعه مقر فرمانروایی و حکمرانی خانه‌ی سلیمان یا معادل امروزی آن پارلمان نامیده می‌شود که به جای سیاست‌مداران، دانشمندان و محققان علوم (تکنوکرات‌ها) در آنجا به تحقیق و پژوهش مشغول می‌باشند. از این منظر بیکن نیز پیرو افلاطون است، چرا که همانند او بر حکومت نخبگان (آریستوکراسی) تاکید می‌کند. منتهی تاکید او بر نخبه‌سالاری به سمت علم‌گرایی گرایش دارد. هدف از تاسیس خانه‌ی سلیمان توسعه‌ی علوم به‌ویژه علومی که از ویژگی سودمندی برخوردارند و همچنین توجه به مفهوم عدالت و به حقیقت پیوستن آن است.

مهم‌ترین مسأله در فلسفه سیاسی بیکن که به نوعی محور فلسفه سیاسی او نیز به شمار می‌رود، خودکفایی اقتصادی است. از نظر او شهروندان جامعه آرمانی باید از نظر اقتصادی کاملاً خودکفا و بی‌نیاز از سایر جوامع باشند و راهکاری که برای این مهم ارائه می‌دهد مبنی بر توزیع عادلانه ثروت در جامعه است. او تجارت خارجی را نیز مردود شمرده و آن را باعث جنگ و اختلاف میان جوامع می‌داند. تنها تجارت مورد تایید بیکن تجارت علم است بدین صورت که بازرگانان جهت آشنایی با جدیدترین علوم، کشفیات، کتب و کسب دانش درباره آن‌ها و همچنین گردآوری اطلاعات علمی به نقاط مختلف جهان فرستاده می‌شوند. در جامعه آرمانی بیکن، توجه به قوانین، برقراری عدالت، داشتن علاقه وافر به علم و تفوق بر طبیعت از مهم‌ترین ارکان به شمار می‌آیند و لذت و سعادت شهروندان در گرو کشف قوانین علمی است.

فلسفه سیاسی توماس هابز (Thomas Hobbes)

فلسفه سیاسی هابز به طور کلی ادامه‌دهنده تفکرات سیاسی ماکیاولی (Machiavelli) است که در نوشتارهای قبلی (بخش ششم از مجموعه مقالات حکمرانی) به تفصیل درباره آن صحبت شد. هابز نیز همانند ماکیاولی، انسان را موجودی پلید و شرور معرفی می‌کند و علت این امر را در برنتابیدن انسان‌ها از عملی می‌داند که به سود آن‌هاست و مردم را به سمت ستیزه‌جویی و جنگ و اختلاف رهنمون می‌سازد. او بر این باور است که انسان‌ها هرگز نمی‌توانند بدون وجود نیرویی حاکم و قدرتمند در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند، چرا که همه آن‌ها به دنبال مفنعت‌طلبی برای خود هستند. علاوه بر این، انسان‌ها به‌واسطه نگرانی از نداشتن امنیت به‌دنبال تشکیل جامعه انسانی هستند تا حیات اجتماعی خود را حفظ کنند و بر همین اساس است که نظام‌های سیاسی شکل می‌گیرند.

در نظر هابز حکومت‌ها به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند که رابطه مستقیمی با میزان قدرت فرمانروایان دارد: حکومت مونارشی (Monarchy/ پادشاهی)، حکومت آریستوکراسی (نخبه‌سالاری) و حکومت دموکراسی (مردم‌سالاری) که در مونارشی بالاترین حد از قدرت فرمانروا مشهود است و در دموکراسی پایین‌ترین حد آن. هابز حکومت مونارشی [که همان حکومت پادشاهی مطلقه است] را بهترین نوع حکومت معرفی می‌کند.

هابز آراء و نظریات سیاسی خود را در کتابی تحت عنوان لوایتان (Leviathan) مطرح می‌کند که اولین کتاب جامع درباره مسائل حکومتی و بررسی ویژگی‌ها و کارکردهای حکمرانی به شیوه‌ای مدرن و جدید است که شاکله اصلی حکومت‌های دوران مدرن را شکل می‌دهد. به طور کلی آشنایی با لوایتان که نام شخصیتی افسانه‌ای است ارائه دهنده‌ی افکار و نظریات سیاسی هابز است. لوایتان هیولایی انسان‌نما است که بر جامعه حکومت می‌کند. کالبد او از جسم بی‌شمار انسان شکل گرفته که معنای ضمنی آن اشاره به حاکمیت او بر تمامی انسان‌ها دارد. ابزارهایی که لوایتان برای حکومت از آن‌ها استفاده می‌کند شمشیر و عصا هستند که این دو مورد نیز دارای معنای ضمنی هستند که شمشیر دلالت بر قدرت سیاسی دارد و عصا دلالت بر قدرت مذهبی کلیسا. این تصویر به طور کلی دفاع هابز از حکومت مطلقه را نمایش می‌دهد.

هابز در لوایتان این موضوع را به تفصیل بیان می‌کند که اگر افراد یک جامعه خواهان برقراری صلح و امنیت در جامعه خود باشند و حقوق شخص و اجتماعی و . . . زایل نگردد و همچنین تمامی قوانین در جامعه اجرا شود، می‌بایست تمامی اختیارات و آزادی‌های خود را به فردی که بتواند ضامن خواست‌های آنان باشد واگذار کنند. این مسأله اگرچه باعث می‌شود تا مردم جامعه بخشی از آزادی‌ها و اختیارات خود را از دست بدهند اما در مقابل می‌توانند از امنیت اجتماعی و حقوق شخصی برخودار شوند. بر همین اساس مشروعیت حکومت در نظر هابز به واسطه ایجاد و تامین امنیت اجتماعی صورت می‌گیرد. نظام مطلقه از نظر هابز تنها نظام موفقی است که ‌می‌تواند خوی سرکش و سرشت پلید انسان را مهار کند و او را به سمت صلح و امنیت سوق دهد. در حکومت مونارشی هیچ حقی برای اعتراض و یا مخالفت مردم وجود ندارد و تنها در صورتی که پادشاه نتواند امنیت اجتماعی را برای مردم تأمین کند، شهروندان می‌توانند اعتراض خود را علنی کنند.

در فلسفه سیاسی هابز مسأله قدرت اصلی‌ترین رویکرد به شمار می‌آید و تمامی نظریات او پیرامون سیاست و حکمرانی بر محور قدرت است. قدرت از نظر هابز می‌تواند در اختیار تمامی اقشار جامعه باشد که بر همین اساس قدرت را محدود به طبقه‌ای خاص از افراد جامعه نمی‌کند که همین نظر او باعث شدت گرفتن خشم کلیسا می‌شود چرا که کلیسا حق حاکمیت را تنها برای کلیسا جایز می‌شمارد. هابز از حکومت مونارشی به عنوان یک ابزار استفاه می‌کند تا با نائل شدن به ارزشی به نام قدرت، بتواند صلح و امنیت در جامعه را [که همان هدف حکمرانی است] تبیین کند. به طور کلی و در یک کلام می‌توان فلسفه سیاسی هابز را در ایجاد صلح و امنیت برای افراد جامعه خلاصه نمود.


نویسنده: نفیسه رضوانی‌زاده

اندیشکده مشیر را دنبال کنید