در گذشتههای بسیار دور، جوامع بشری در شرایطی به سر میبردند که بزرگترین دغدغه آنها غلبه بر محیط بود. پس از آن و با رشد دانش و ظهور امکانات، بشر درصدد کسب رفاه بیشتر برآمد. در آن شرایط با توجه به نیازهای جامعه سیستمهای متنوع اقتصادی پدید آمدند و در پی این تحولات، حاکمان و اندیشمندان عمده تمدنها، بیش از هر چیز به دنبال توسعه اقتصادی بودند. توسعه فرهنگی
با رشد جمعیت و پیچیدهتر شدن روابط انسانی، به مرور مشکلات اجتماعی در سطوح مختلف خودنمایی کرده و خبر از احتمال ظهور خطر بزرگ توسعه یکجانبه و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی داد. در این شرایط برخی از جوامع به فکر جبران خلاء موجود در شکل ارتباطات انسانی افتادند و راه حل آن را در مدلی از توسعه به اسم توسعهفرهنگی پیدا کردند. منظور از توسعه فرهنگی شکلدهی به ارتباطهای مختلف انسانی موجود در جامعه به منظور ایجاد بستر مناسب برای اقسام توسعهای دیگر از جمله توسعه اقتصادی است تا این توسعه بر مبنای ارزش متعالی هر جامعه شکل بگیرد. از این رهگذر توسعه فرهنگی مقدم بر توسعه علمی، سیاسی و اقتصادی خواهد بود و در این صورت، جامعه در پی توسعه دچار انواع بحرانها نشده و سرعت رشد و پیشرفت جامعه بیشتر خواهد شد.
یونسکو دهه ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۷ را دهه توسعه فرهنگی نامیده و برای نخستین بار، آن زمان عبارت «توسعهفرهنگی» به کار برده شد. یونسکو در بیانیه خود این مفهوم را اینگونه تعریف می کند: «توسعه و پیشرفت زندگی یک جامعه با هدف تحقق ارزشهای فرهنگی، به صورتی که با واقعیت کلی توسعه اقتصادی و اجتماعی هماهنگ شده باشد.»
هر چند در جوامع در حال توسعه همچون ایران بهواسطه مشکلات داخلی و خارجی تا به امروز کمتر به مفهوم و مقوله توسعه فرهنگ پرداخته شده است. اما هنوز فرصت برای جبران منافات وجود داشته و میتوان امید داشت که با پرداختن درست و به دور از هیاهوی تبلیغاتی میتوان سرچشمه بسیاری از معضلات مختلف جامعه در عرصههای سیاسی – اجتماعی اقتصادی و غیره را با پرداختن درست به مفهوم توسعه فرهنگی از بین برد. اما با توجه به اینکه توسعهفرهنگی موضوعی علمی و میان رشتهای است، نیاز به تحقیقات و پروژههای متنوع و دقیقی است تا بتوان به درستی از آن بهره برد. با به کار بردن وسواس و دقت نظر علمی در این زمینه میتوان توسعهفرهنگی را از خطر افتادن در زندان حرکتهای تبلیغاتی و روبنایی نجات داد و به معنا و مفهوم آن نزدیک شد.