تعریف کوچینگ
برای تعریف کوچینگ نظرات بسیار متفاوت، و بعضا متناقضی وجود دارد. برخی آن را یک علم مستقل و جدید در نظر می گیریند. که به ارائه خدمات در حوزه توسعه فردی و سازمانی میپردازد و برخی دیگر آن را شاخهای از علم روانشناسی ( روانشناسی تربیتی و رشد ) میپندارند. اما در بررسی همهی تعاریف موجود میتوان گفت کوچینگ به رفع موانع ( مخصوصا دورنی ) فرد یا سازمان برای توسعه بر اساس پتانسیلها میپردازد.
کوچینگ و اصطلاحات مرتبط
قبل از هر چیز لازم است تعاریف کوچ و کوچی را برای درک بهتر آنچه در ادامه خواهد آمد مورد بررسی قرار دهیم.
کوچ : فردی که به ارائه خدمات کوچینگ می پردازد. (مربی و تسهیلگر)
کوچی : فردی که از خدمات کوچینگ استفاده می کند. (مراجع)
قدمت اصطلاح کوچینگ
هنوز هم برخی از محقق و پژوهشگران دانشگاهی معتقدند کوچینگ تا تبدیل شدن به یک علم با چهارچوبها، قوانین و ابزارهای استاندارد، مشخص و قابل تجربه و آزمایش مسیر طولانی در پیش دارد.
فارغ از اینکه ریشه لغوی کلمه کوچ چیست. باید بیان داشت که این اصطلاح با تعریف نه چندان دقیق امروزی بسیار جوان و در بیشترین حالت عمری در حدود ۴ دهه دارد.

جان ویتمور و کتاب مربیگری برای عملکرد بهتر
عملا نخستین کتابی که با کمی اغماض میتوان آن را به عنوان مرجع در این حوزه در نظر گرفت کتاب “مربیگری برای عملکرد بهتر ” نوشته “جان ویتمور” است.در حالی که کتاب جان ویتمور در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، اما تا به امروز در بیشتر متون مرتبط با موچینگ از آن نام برده شده و هنوز به آن استناد میشود. البته ویتمور نیز در ارائه آراء و نظرات خود به شدت تحت تأثیر “تیموتی گالوی” نویسنده کتاب “بازی درونی تنیس” بود.

از مربیگری تنیس تا کوچینگ
گالوی که سالها به عنوان مربی تنیس دانشگاه هاروارد فعالیت میکرد، در اثر تجربهی تمرین و تلاش برای بهبود عملکرد ورزشکاران خود، به این نتیجه رسیده بود که برای بهبود عملکرد ورزشکاران صرفاً نباید روی تمرینهای فیزیکی و تکنیکهای بازی تمرکز داشت. او به شکل عملی ثابت کرده بود که موانع ذهنی در مسابقات تنیس، عملکرد حرفهای بازیکنان را محدود میکنند و مانع از آن میشود که آنها حداکثر پتانسیل و ظرفیت خود را تجربه کنند.
تیموتی گالوی بر این باور بود که عمده آنچه افراد برای پیشرفت در حرفهی خود نیاز دارند، در وجود خودشان است و برای موفقیت باید صرفا موانع ذهنی آن در ذهن و افکار فرد کمرنگ یا برطرف شود و این وظیفه مربی ( کوچ) است. بر همین اساس ویتمور نظر خود را در این باره این چنین بیان میکند:
- کوچینگ یعنی آزاد کردن توانمندیهای بالقوهی انسانها (Unlocking a person’s potential).
- وظیفه کوچ آموختن به افراد نیست، بلکه او باید شرایطی را برای کوچی فراهم کند تا خودش یاد بگیرد.
آگاهی (Awareness) و مسئولیت (Responsibility) دو مفهوم کلیدی در کوچینگ هستند. کوچ باید به کوچی (Coachee) کمک کند تا نسبت به داشتهها و دانستههای خودآگاهی بیشتری پیدا کند، ضمن اینکه کوچی باید مسئولیت رشد و توسعه خود را نیز بر عهده بگیرد.
نظر جاناتان پسمور در تعریف کوچ
جاناتان پسمور در تکمیل تعریف ویتمور، موارد زیر را اضافه میکند.
- کوچ و کوچی در رابطهی خود یک نوع گفتگوی سقراطی را دنبال میکنند.
- کوچ به عنوان تسهیلگر با پرسشهایی که پاسخهای قطعی، کوتاه و مشخصی ندارند تلاش میکند خودآگاهی در کوچی را افزایش داده و مسئولیت پذیری در رابطه با تغییر و بهبود شرایط را در او ارتقاء دهد.
- بنابراین فرآیند کوچ از نصیحت ، توصیه و آموزش صرف، فاصله زیادی دارد.

دیدگاه فدراسیون بین المللی کوچینگ درباره تعریف آن
از دیدگاه فدراسیون بین المللی کوچینگ یا همان ICF عملا تعریف ویتمور و پسمور تأیید شده است:
کوچینگ رابطهای از جنس همکاری و مشارکت بین کوچ و مُراجع است. که در آن کوچ با همراهی کوچی در مسیر تفکر خلاقانه و نقادانه، او را ترغیب میکند تا تواناییهای شخصی و حرفهای خود را به شکوفایی برساند.
در استاندارد هایی که برای ارائه خدمات کوچینگ توسط افراد یا موسسات مختلف ارائه شده بیان شده است که :
کوچینگ رابطهای عمیق بین کوچ و کوچی است.
این رابطه باید بصورت گفتگو و دوطرفه باشد.
دستور کار مشخصی برای هر جلسه وجود ندارد و بسته به شرایط کوچی میتواند تغییر کند و عملا روند کوچینگ و مباحث مطرح شده در جلسات انعطاف پذیر است.
مطالب مرتبط: